باسمه تعالی
نامه ای به امام رضا (ع)
سلام بر خورشید سلسلة الذّهب حقیقت
ای اسوه و معیار جاودانگی انسان! ای چشمه ی جوشان علم و تقوا که با مشعل هدایت، شاهراه های کمال و جمال را از بیراهه های شقاوت و کژراهه های حیرت نشانمان دادی تا سکّه ی تقلّبی و زراندود خفّاش صفتان دغل کار رنگ باخت و برق سکّه ی خالص تو نور از چشم طمع ورزان و جاه طلبان زر و زور تزویر زدود.
خام اندیشان بلاهت و شهوت پرستان ضلالت به خیال خام خود پنداشتند که با دادن حق السّکوت و یا ضرب سکّه به نام تو و یا با عنوانهای کاذب و اسم و
رسم های ولایت عهدی، تو را در زنجیر نیرنگها و مطامع خویش بکشانند، غافل از آنکه اقیانوس ژرف روح و اندیشه ات آن گونه خروشید که گندابهای تعفّن آنان خشکید و نقشه های ریاکارانه ی آنان نقش برآب شد. وسوسه زدگان قدرت حقیرتر از آنند که بتوانند با سپردن مقامهای دنیوی تو را به مرداب اسارت بیفکنند. آیا آنان نمی دانند که تمامی رتبه های زمین و آسمان در جغرافیای پرواز و بزرگی تو
نمی گنجد؟ آیا نمی دانند که این مقامها و آبروهای ظاهری به چشم تو جز لاشه ای بویناک و پشیزی بی قدر نیست؟ تو هرگز نمی توانی تماشاگر تاراج ارزش ها و شکستن حرمت ها و قداست ها باشی. هرگز!
حدیث بلیغ سلسلة الذّهب تو منشور توحیدی و تبرّک و دژ استواری است که برات آزادگی و آزادی از عذاب رستاخیز را به انسانها هدیه می دهد. بشارت دهنده ی «فَادخُلی فی عبادی» و لباسهای حریر و سندس سبز و استبرق و چشمه ی سلسبیل و شیر و عسل و آب مَعین و درخت طوبا و دعوت به دارالسّلام است. صلایی برای نشستن بر سفره ی فاکهه و لحم طیر و طلح منضود و سدر مخضود است. نوای
دل انگیز سلاماً سلاماً است.
تو شرطی از شروط گسترش عشق و انتشار محبّت الهی هستی و با پیروی از تو انسان به پایگاهی گام می گذارد که هیچ ملک و فرشته ی مقرّب را اجازه ی ورود به آن مدخل صدق نیست.
حدیث گهربارت نظاره گر بیست و چهار هزار قلمدان بود برای نوشتن تک تک واژه های بلند و پرشکوهی که از دهان عصمت و امامت تو برمی خاست. رایحه ای بود که مشام شنونده های آن حدیث را عطرآگین ساخت. سخن دلنشین تو که تبلور و تجسّم قرآن بود، آن چنان دلها را تسخیر کرد که فریاد امام امامِ آنان به عرش رسید و اشک اشتیاق را بر چهره ها جاری ساخت. آنانی که جرعه ای از شراب ناب حدیثت را شنیدند مست و مخمور گل واژه هایش گشتند و عاشقانه آن را آویزه ی گوششان ساخته و با هستیشان پیوند زدند.
ای تجسّم صداقت و عشق و معرفت که از انحراف محور حکومت خلفای عبّاسی از مسیر حق و حقیقت در زیر نقاب مسلمان نمایی و دین داری آگاه بودی و ستمگری ظالمان و پای مال کننده ی حقوق ستمدیدگان را هرگز بر نمی تافتی و سرانجام در راه رسیدن به اهداف حق جویانه ی خود بواسطه ی دسیسه ها و نیرنگهای شیفتگان مقام و حکومت، جان خود را در طبق اخلاص به پیشگاه حق تقدیم داشتی. با شکستن شوکت های کاذب، میان طیّب و خبیث را مرزبندی نموده و دیوار بلندی میان حق و باطل کشیدی. با نوشیدن شراب شهادت پایه ی دین خدا را برافراشتی و
حجّت های الهی را برپا کردی تا معروف ها گسترش یابند و منکرها بشکنند. تا
تباهی ها شسته و جادّه های مبهم و تار روشن گردند. تا فضیلت و کرامت های انسانی پابرجا و قلب سیاه ستم هدف گاه سلاح عدل و ایمان گردد.
تو با نثار خون خود شجره ی طیّبه ی امامت و رسالت را آبیاری نموده تا
ریشه هایش استوارتر در زمین و شاخه هایش افشان در آسمان و میوه های شاداب و معطّر و کام نواز آن همه ی رهگذران را در همه ی زمانها به خود بخواند.
من ا... التّوفیق
زهرا خلفی ـ عضو هیأت علمی
دانشگاه آزاد اسلامی واحد دزفول
با اثرپذیری از کتاب «چهل روز عاشقانه»، دکتر محمّدرضا سنگری، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، چاپ اوّل، 1381
:: موضوعات مرتبط:
مقالات ،
نامه ای به امام رضا (ع)،
،
:: برچسبها:
نامه ای به امام رضا (ع),